• وبلاگ : دوستت دارم تا ابد
  • يادداشت : عاشقانه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بگذار براي وقتي ديگر، دير است،
    بيا از باد شمال سخن بگو!
    نم‌نم باراني که بيايد، قرنفل و ختمي و ارغوان از خودمان است،
    هواي تازه‌ي سرودن و رفتن از خودمان است.
    بگذار همسايه خواب يک انار نوشکفته ببيند،
    چه عيبي دارد!؟
    ما که راه پرچين آسمان را بهتر از کبوتر کوهي بلديم.
    من از خورجينِ ماه، مشتي گندم و ترانه برمي‌دارم،

    تو هم براي پيراهنت، تکمه‌ي کوچکي از هفت خواهران بچين!
    حيف است اين همه حرف باشد و از تو نباشد،
    مگر باد شمال هم از سمت شمال نمي‌وزد؟
    بگذار براي وقتي ديگر
    نديدمت،‌ نه در باد و نه در فانوس
    ديگر نديدمت، نه بر پلک پروانه و نه در تخيل شبنم
    ديگر نديدمت، نه در صبحي از پي شب و
    نه در شبي از غروبِ همان روز بي‌رويا که فرداش آدينه بود.
    عجيب است، چشمهاي همه‌ي مردگان مرا مي‌نگرند.
    چشمهاي همه‌ي مردگان، همزادانِ ستاره‌اند.
    دريغا سوسوي منتظر! بلکه تو از خود من،
    به اشاره نامي را زمزمه کني،
    ورنه نمي‌توانمت شناخت!

    با آن که نام شما را بسيار زمزمه مي‌کنم، اما در اين دقيقه نمي‌دانم از چه اين بهار، در چندمين ماه سال مي‌شکفد. به گمانم کوچه‌اي در بَرزَنِ بادها، بن‌بست است، ورنه اين سوز گزنده را سر بازگشت نبود