همون قدر که ستاره است اگه ماه بود بازم این آسمون بی تو سیاه بود.
بهانه ها بهانه با تو بودن را می گیرند
و گریه ها اشک ریز چشمان گرم تو اند
مرا بخاطر بیاور
پیش از آنکه روزی فرا برسد که مرا بخاطرها بسپاری.
بی تو در کلبه فقیرانه خویش دردهایی کشیده ام که مپرس
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی « همیشه با تو میمانم»
سکوتم را به باران هدیه کردم
تمام زندگی را گریه کردم
نبودی در فراغ شانه هایت
به هر خاکی رسیدم تکیه کردم
در تنهایی هایم سکوتت بود ولی در عشقم وجودت
تنهایی را می پذیرم اگر بدانم تو روزی خواهی فهمید که دوستت داشتم